نقب زن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). نقب افکن. آنکه در خانه کسی نقب زند. (آنندراج). رجوع به نقب زن و نیز رجوع به نقب زدن شود: تیشه زن رو به نقب گیر آورد شرح داد آنچه در ضمیر آورد. امیرخسرو (آنندراج)
نقب زن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). نقب افکن. آنکه در خانه کسی نقب زند. (آنندراج). رجوع به نقب زن و نیز رجوع به نقب زدن شود: تیشه زن رو به نقب گیر آورد شرح داد آنچه در ضمیر آورد. امیرخسرو (آنندراج)
دزد خانه. (ناظم الاطباء). که با نقب زدن به جائی داخل شود: دزدی است چرخ نقب زن اندر سرای عمر آری بهرزه قامت او خم نیامده ست. خاقانی. چون گربه با خیانت و چون موش نقب زن چون عنکبوت جوله و چون خرمگس عوان. خاقانی. چون زکاتی به من از گنج روان می ندهند نقب زن گنج روان را نظرم بایستی. خاقانی. تا تو ای نقب زن درین پرگار درگذاری درآئی از دیوار. نظامی. فخر کندنقب زن از کاوکاو. امیرخسرو (آنندراج). ، معدن چی. (ناظم الاطباء). رجوع به نقب زدن شود
دزد خانه. (ناظم الاطباء). که با نقب زدن به جائی داخل شود: دزدی است چرخ نقب زن اندر سرای عمر آری بهرزه قامت او خم نیامده ست. خاقانی. چون گربه با خیانت و چون موش نقب زن چون عنکبوت جوله و چون خرمگس عوان. خاقانی. چون زکاتی به من از گنج روان می ندهند نقب زن گنج روان را نظرم بایستی. خاقانی. تا تو ای نقب زن درین پرگار درگذاری درآئی از دیوار. نظامی. فخر کندنقب زن از کاوکاو. امیرخسرو (آنندراج). ، معدن چی. (ناظم الاطباء). رجوع به نقب زدن شود
نوبت نواز. (آنندراج). کسی که نقاره می زند. (ناظم الاطباء). نقاره چی: مه نقارچی من به شهر شهرت اوست گذشت نوبت خوبان عصر و نوبت اوست. سیفی (آنندراج). رجوع به نقاره چی شود
نوبت نواز. (آنندراج). کسی که نقاره می زند. (ناظم الاطباء). نقاره چی: مه نقارچی من به شهر شهرت اوست گذشت نوبت خوبان عصر و نوبت اوست. سیفی (آنندراج). رجوع به نقاره چی شود
نوازنده نقاره کسی که در نقاره خانه بنواختن اشتغال دارد، عضو دسته نوازندگانی که سابقا هنگام طلوع و غروب آفتاب (مخصوصا) در نقاره خانه پایتخت و شهرهای بزرگ نوازندگی میکردند
نوازنده نقاره کسی که در نقاره خانه بنواختن اشتغال دارد، عضو دسته نوازندگانی که سابقا هنگام طلوع و غروب آفتاب (مخصوصا) در نقاره خانه پایتخت و شهرهای بزرگ نوازندگی میکردند
در زمان صفویان ساز ور سامانده سامانگر، در زمان غاجاریان دژخیم شکنجه گر نظم دهنده ناظم، افرادفوجی نظامی که مامورایجادنظم ونسق درحوزه هابودندوغالباپیشاپیش سپاه حرکت میکردندوجامه سرخ می پوشیدند (صفویه)، فراش مامورتنبیه وسیاست میرغضب (قاجاریه)
در زمان صفویان ساز ور سامانده سامانگر، در زمان غاجاریان دژخیم شکنجه گر نظم دهنده ناظم، افرادفوجی نظامی که مامورایجادنظم ونسق درحوزه هابودندوغالباپیشاپیش سپاه حرکت میکردندوجامه سرخ می پوشیدند (صفویه)، فراش مامورتنبیه وسیاست میرغضب (قاجاریه)